لحظاتی با تاریخ

عباس دلجو
امیر عبدالرحمان برای سرکوب کامل مقاومت هزارهها و تسخیر هزارستان، سردار عبدالقدوس خان را با لشکری از بامیان، جنرال شیرمحمد خان را از هرات، سپهسالار غلام حید خان چرخی را از طریق ترکستان، جنرال زبردست خان را از کابل، کرنیل فرهاد خان را از طریق غزنی و سردار عبدالله خان والی قندهار را از طریق قندهار به ارزگان فرستاد. ناگفته نماند که در آن زمان، بیگها، خوانین و میران هزاره در مناطق شان از نیروی نظامی قابل ملاحظه و قلعهها و برج و باروهای مستحکمی برخوردار بودند. چنانچه خود امیر عبدالرحمان از قدرت نظامی هزارههای آن زمان آگاه بود و میدانست که از قرنها به اینسو، هیچ حاکمیتی به طور کامل هزارستان را تسخیر و هزارهها را مطیع نتوانسته بودند. حتا نادرشاه افشار که هند را تسخیر کرده بود، نتوانست بر این قوم فایق آید. در این مورد در بخشی از کتاب «تاجالتواریخ»، چنین میخوانیم: ” مردمان هزاره بربری قرنهای بسیار اسباب وحشت حکمرانهای افغانستان بوده اند، حتا پادشاه اعظم نادر شاه افشار که افغانستان و هندوستان و ایران را به حیطه تصرف درآورده بود، نتوانست طایفه ی هزاره گردنکش را مطیع نماید. …”
عبدالرحمن، تاج التواریخ، ص ۲۶۲، نشربنگاه انتشارات میوند، ۱۳۹۰
اما سران و خوانین هزاره آن زمان به رغم آنهمه قدرت و توان نظامی که داشتند، متاسفانه بیشتر شبیه جزیرههای قدرت مجزا و پراگنده بودند، تا یک قدرت یکپارچه و یک دست. درست به همین دلیل در مقابل لشکریان خونخوار امیر عبدالرحمان، به مثابه یک قدرت متحد و متمرکز عمل نکردند و هر یک جدا از دیگری به صورت پراگنده و منطقوی به مقاومت دست زدند. نتیجهی این پراگندگی باعث شد تا هزارهها به ترتیب در جای جای هزارستان مواجه با قتلعام و شکست و اسارت شوند. در حالی که با توجه به قدرت و توان نظامی که هزارههای آن زمان در اختیار داشتند، اگر سران مقاومت تمام مناطق هزارستان، دست به دست هم داده و متحدانه عمل میکردند، قطعا نتیجه جنگ، منجر به نابودی بیش از نیم جمعیت هزارهها نمیشد.
چنانچه مدارک و اسناد تاریخی به صراحت گواهی میدهند که هزارهها به رغم پراگندگی و متفرق بودن نیروهای نظامی شان در آن زمان، اما با آنهم در تعدادی از جنگها، توانستند نیروهای تا دندان مسلح امیرعبدالرحمان را شکست داده و وادار به عقبنشینی کنند. چنانچه در جنگی که سرتیپ زبردست خان با یک نیروی متشکل از دو غند پیاده نظام و شش اسلحهی سنگین، علیه هزارههای ارزگان به راه انداخته بود، اما با آنهمه قدرت نظامی، همهی شان به استثنای دوصدنفر زخمی و شکست خورده، از بین رفتند. (فراموش نکنیم که در تقسیمات نظامی، در چوکات یک غند تعداد ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ نظامی خدمت میکنند.) در مورد شکست مفتضحانه سرتیب زبردست خان از هزارههای «تیرین»، در بخشی از کتاب« HAZARAS In the View of British Diaries (1884 – ۱۹۰۵) »، چنین گزارش شده است: ” گزارش شده بود که سرتیپ زبردست خان با یک نیروی متشکل از دو هنگ پیاده نظام و شش اسلحهی سنگین، توسط شورشیان{هزاره} محاصره شده است. اما این هفته فرماندار {محل} خبرداد که او {زبردست خان} موفق به فرار شده و خود را به اردوگاه سردار عبدالقدوس خان در منطقه تیرین رسانده است. در اینجا، با این حال، شایعه شده است که از نیروی زبردست خان تنها دو صد نفر جان سالم به در برده اند و در دو قلعه نزدیک به هم در محاصره قراردارند. طوری که گزارش داده شده است آنها از شدت نیاز به غذا مجبور شدند{به عنوان یک نشانه تسلیم}، یک قرآن برای هزارهها ارسال نمودند و سپس{هزارهها} آنها را خلع سلاح نموده و اجازه دادند تا تیرین را ترک کنند. به این ترتیب گزارشها حاکی از آنست که هیچ یک از دوصد سرباز به اردوگاه عبدالقدوس خان ملحق شده نتوانستند. به نظر میرسد که همه سلاحها و{مخصوصا}شش اسلحه سنگین{توپ}، متعلق به نیروی زبردست خان، به دست هزاره ها افتاده است. … ”
News.D.No. 230 F. No.3252, dated Quetta, the 5th June 1892. From-Major-General Sir James Browne, K.C.S.I., C.B., R.E., Agent to the governor-general in Baluchistan, To-The Secretary to the Government of India, Foreign Department. News-letter No. 22. By Khan Bahadur Mirza Muhammad Takki Khan. 28th May 1892
میر غلام محمد غبار نیز در بخشی از کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» از مقاومت جانانه ای هزارهها و نابودی تعدادی از لشکریان متجاوز امیر عبدالرحمن در هزارستان، یادکرده و در این مورد چنین نوشته است: ” در مدت بسیار کوتاه افواج مسلح افغان که در هزاره جات استقرار یافته بودند، یکی بعد از دیگری نابود شدند و تنها فوج محمد الله خان بعد از شکست در جنگ هزاره های فولادی ، به طرف اجرستان گریخت و از داخل قلعه به دفاع پرداخت. …”
{میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ص ۶}
ملا فیض محمد کاتب هزاره از طریق گزارشهای دولتی که در اختیار داشت و از تمام وقایع آن زمان آگاه بود، ایشان نیز در بخشی از کتاب «سراج التواریخ»، از شکست و فرار لشکریان مهاجم عبدالرحمان در مقابل هزارهها چنین نوشته است: ” وحشت در میان سپاه{عبدالرحمان} چنانه مستولی شده بود که دستههایی از آنان قبل از آن که با جنگجویان هزاره روبرو شوند فرار میکردند. …”
{ملا فیض محمد کاتب، سراج التواریخ، ج ٣، ص ٨٠٠ }
گزارش این شکستهای پی در پی لشکریان متجاوز دولتی به کابل رسیده و حتی امیر عبدالرحمن و درباریان او در کابل دچار وحشت و ترس شده بودند. باز هم از قول ملا فیض محمد کاتب هزاره در این مورد چنین میخوانیم: ” خوف عظیم بر ارکان دولت مستولی شد و حتی پایتخت به وحشت افتاد. عبدالرحمن جایگاه خود را از کابل به پغمان منتقل کرد و سواران نظامی قطغن را که بنا بود برای سرکوبی مردم هزاره به یاری عبدالقدوس خان بروند، دستور داد که از رفتن به هزارهجات منصرف شده و در منطقه ارغنده که در سر راه تهاجم هزار هها در غرب کابل واقع شده است، مستقر شوند تا اشرار هزاره از راه جسارت و شبیخون به سوی پغمان که ییلاقگاه امیر بود، رو نهند، اینان سد راه باشند و نگذارند چشم زخمی به امیر وارد گردد.”
{ملا فیض محمد کاتب، سراج التواریخ، ج ٣، ص ٨٠٠ }
……
پ . ن: فاعتبروا یا اولی الابصار
Short URL: https://www.turklar.com/?p=19726